از سمت مشرق

ندایی از مشرق، رو به بیداری

طبقه بندی موضوعی

عقاید وی درباره مدرسه به سبک جدید

"او از مخالفین احداث مدرسه دخترانه بود. شیخ فضل‌الله نوری در جلسه ای خصوصی به ناظم الاسلام کرمانی روزنامه نگار عصر مشروطه ایران و مخالف سرسخت اندیشه های فضل الله نوری دربارهٔ مدارس جدید می‌گوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم، آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمی‌دانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم و اگر یک سوراخ را دو سوراخ کنم باید مالیات بدهم و کذا و کذا.»

«اباحه مسکرات و اشاعه فاحشه خانه ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صَرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مَشاهِدِ مقدّسه در ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع...»"[1]

درباره ناظم الاسلام و اینکه چطور آدمی بوده، چیزی در اینترنت پیدا نکردم. امّا نکته قابل توجه در مورد این متن اینه که ناظم الاسلام که خودش مخالف سرسخت اندیشه شیخ فضل الله بوده، تنها شاهد و تنها راوی ماجرای نقل شدست.

امّا در جایی دیگه درباره شیخ شهید چیز دیگه ای می خونیم:

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۵ ، ۲۰:۵۱
هاتف بامدادی

خسته ام

خویش را شکسته ام

آیه های اشک را اقامه بسته ام

عافیت

التیام زخم های شهر نیست

چاره ساز این دل شکسته

چیست ؟

خسته ام
خویش را شکسته ام

غیرتم نهیب می زند

... آه !

کاش آخرین ستاره می شدم

در شبی که کاروان سرود خواند

دوست داشتم شبی

در حضور روشن ستاره ها

ناپدید می شدم

دوست داشتم

شهید می شدم

کپی برداری از اینجا.

۰ نظر ۲۷ مهر ۹۵ ، ۲۳:۵۷
هاتف بامدادی

مردم زمان امام حسین (ع) چه امتحان عجیبی پس دادن! خیلی سنگین! خیلی سخت!

خودتون رو جای اون مردم بذارید. همین کافیه برای ترسیدن.

تصور کنید از ما هم همچین امتحاناتی گرفته بشه! رد بشیم چی؟ تصور کنید آدم راه کسایی رو بره که قرار بوده ازشون عبرت بگیره.

یا اینکه اون امتحان (و امتحانات و فتنه های دیگه) مختص مردم صدر اسلام بوده؟

یا اباعبدالله! دستم به دامنتون! دست ما رو بگیرید. روی سیاه ما رو سفید کنید آقا! اجازه بدید خدا به خاطر وجود مبارک شما نگاهی به ما بندازه.

۰ نظر ۲۳ مهر ۹۵ ، ۲۱:۵۰
هاتف بامدادی

خوشا به حال نوکران شما که در بند دنیا نیستن. دنیا دست و پای ما رو بسته. آرزوهای دور و دراز ما رو محبوس کرده.

قبول دارم که لیاقت ندارم، قبول دارم که چیزی نیستم، قبول دارم که شایسته محبت و خوبی شما نیستم.

خوش به حال کسایی که با شمان. خوش به حال کسایی که کوره روضه ها، اونا رو در خودش ذوب  کرد. خوش به حال کسایی که نَفَس کیمیایی آقا اباعبدالله، مس وجودشونو تبدیل به طلا کرد. خوش به سعادت شهدای شما یا اباعبدالله. چه خوش رفتن کسایی که از شما بال گرفتن و پریدن.

چه شهدایی که از مجلس شما شهادت گرفتن، چه آدمایی رو شما عوض کردید. اون هم فقط با یک نگاه. برای شما کاری نداره آقای من.

چقدر زهیر دارید شما، چقد حر تربیت کردید، چه عباس هایی تا به حال علم شما رو نگه داشتن.

ای کاش کسی هم نگاهی به ما هیچ ها کنه. آقای ما، یک نگاه شما برای ما ناآدم هایی چون من کافی است.

سلام ما بر شما یا اباعبدالله.

و بر کشته های راه شما.

و لعن و نفرین ابدی بر کسانی که با شما ستیز کردند.

۰ نظر ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۸:۱۱
هاتف بامدادی

تمام چیزهایی که به ما وعده داده اند، جز یک جعبه جواهر توخالی نیست. یا غذایی که ظاهرش دهان را آب می اندازد، ولی هم طعم با زهرمار است.

زندگی صنعتی، کمک تکنولوژی به آدم ها، مدرن شدن جامعه و ... از دور خیلی زیباست، ولی هر چقدر بیشتر به آن ها نزدیک شوی بیشتر گندش درمی آید! وقتی در یک جامعه سنّتی زندگی می کنی و به این دوردست نگاهی می اندازی، فکر می کنی این ها خیلی خوشبختند، خیلی راحتند، دیگر مشکلی ندارند و به قولی در این دنیا به رستگاری رسیده اند. همه حکومت ها و ملّت هایی که تغییر در جامعه شان داده اند، با دیدن این نوع زندگی، آرمان شهری در ذهنشان تصوّر کرده اند و با دل بستن به آن، تصمیم به تغییر همه چیز گرفته اند. امّا وقتی به آن رسیدند و از بوی مشمئز کننده زندگی صنعتی خبردار شدند، متوجّه شدند که چه چیزهای باارزشی را از دست دادند، فهمیدند که در دام افتادند و خواستند برگردند امّا پل های پشت سر خراب شده و راهی برای بازگشت به رستگاری واقعی نیست.

امّا زندگی سنّتی با آن ظاهر درب و داغون، با همان امکانات کم و نداری ها (که شاید ناشی از نبودن شهوت قدرت و ثروت در این نوع زندگی است)، باطنی شگفت انگیز دارد. نسل های جدید که آن را تجربه نکرده اند، نمی توانند حتّی تصوّر کنند که این نوع زندگی چقدر لذّت بخش و آسایش آور است.

فکر می کنم ترسیم زندگی سنّتیِ زیبا، جواهر واقعی که با مکر از ما گرفتند، کم کاری نباشد، به خصوص در جامعه ما که یاد کردن از گذشته ها برای عموم مردم حظّ آور است. این کار، شروعی خوب برای بازگشت به خویشتنِ خویشِ جامعه مان است.

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۳
هاتف بامدادی

با اینکه این حرف خیلی گفته شده. با اینکه خیلیا ناامیدن و بریدن (اونم به همین زودی). با اینکه خیلیا مسخره می کنن و می خندن (به هر نیتی).

باز هم تکرار می کنم که ما می تونیم. ما میتونیم بهترین باشیم. می تونیم تو قله باشیم.

از این دولت "نمی تونیم" و "در حدش نیستیم" زیاد شنیده شده. کلمات حال به هم زنی که از دهان شیاطین درمیاد. شما گوش ندید. لیاقت ما بهترین هاست، به شرطی که براش زحمت بکشیم.

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۴
هاتف بامدادی

آیه امیدبخشِ و لینصرنّ الله من نصره، معنایش را به ما نشان داده؛

این آیه معنایش این است که اگر کوه مشکلات روبرو باشد، اگر لشکر 36000 نفری دشمن باشد و تو یک تنه، اگر امیرالمؤمنین باشی و کسی دیگر به تو سلام هم نکند، اگر همه دنیا یک طرف بایستد و تو یک طرف، نمی ترسی؛

و یعنی اگر همه دنیا را داشته  باشی و خدا را نه، به کارَت نمی آید.

پی نوشت1: چند آیه از قرآن کریم:

الف: "إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ" آنان که گفتند: آفریننده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند بر آنها هیچ ترس و بیمی و حزن و اندوهی ( در دنیا و عقبی ) نخواهد بود. أحقاف 13

ب: "وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ" و ما پیغمبران را جز برای آنکه مژده دهند و بترسانند نفرستادیم ، پس هر کس ایمان آورد و کار شایسته کرد هرگز بر آنان بیمی نیست و ابدا اندوهگین نخواهند بود. انعام 48

ج: "إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ"آنان که اهل ایمان و نیکوکارند و نماز به پا دارند و زکات بدهند آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکو خواهد بود و هرگز ترس (از آینده) و اندوه (از گذشته) نخواهند داشت. بقره 277

د: "وَ أَوْحَیْنا إِلی‏ أُمِّ مُوسی‏ أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافی‏ وَ لا تَحْزَنی‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ" و به مادر موسی وحی کردیم که طفلک را شیر ده و چون ( از آسیب فرعونیان ) بر او ترسان شوی به دریایش افکن و دیگر هرگز مترس و محزون مباش که ما او را به تو باز آوریم و هم از پیغمبران مرسلش گردانیم. قصص 7

پی نوشت2: " ... همه‌ی حرکات و سکنات، در جهت خدا: صلحشان، آشتی‌شان، حرکتشان، سکوتشان، سکونشان، اقدامشان، همه و همه در راه خدا. آن وقت «من کان للّه کان اللّه له»، «ان تنصروا اللّه ینصرکم»، «لینصرنّ اللّه من ینصره»؛ وقتی در راه خدا حرکت کردید، لطف الهی، مدد الهی، پشتیبانی الهی هم با شما خواهد بود. عزیزان من! این راز پیشرفت ملت ایران است. اینکه شما مشاهده میکنید یک ملت با این همه دشمنی، با این همه خباثت و رذالتی که در مقابل این ملت، دشمنان در سطوح مختلف، در عرصه‌های مختلف، از همه طرف اعمال کردند، اما نتوانستند این ملت را متوقف کنند و ملت ایران با عزم خود، با پیشرفت خود، با حرکت مستمر و جهادگونه‌ی خود، همه‌ی آنها را وادار به عقب‌نشینی کرد، به خاطر همین خصوصیات است، به خاطر همین پشتوانه‌ی الهی است؛ و این ادامه خواهد داشت. به توفیق الهی، ملت ایران همین راه را ادامه میدهد." بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم، 1392/02/25

۰ نظر ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۵
هاتف بامدادی

اصل انسان، قلب انسانه. باید نگاه کنیم ببینیم در این قلب چه می گذره. حبّ و بغضش در چه جهتیه. حسادت، بخل، کینه تو دل انسان جا دارند.

یک اتّفاق جالبی که گاهی برای انسان می افته، این هست که در برخورد با انسان هایی که ظاهرشون غیر مذهبیه، انسان ممکنه خودش رو بالاتر از اون فرد ببینه (از نفس باید به خدا پناه برد). مثلا ممکنه پیش خودش حساب کنه من نمازم چنینه و چنان و فلانی نمازش که بخوره تو سرش! گناه علنی هم داره.

منتها بعد از یه مدّت زندگی کردن در کنار همین آدم های معمولی، آدم متوجه می شه که اونا چه قلب با صفایی دارن! یعنی انقد که حبّ به خدا و دین دارن، امثال منِ مدّعی نداریم. بعد به خودش نگاه می کنه و می بینه تفاوت اون با بقیه آدم های معمولی در اینه که آدم های معمولی ظاهرشون مذهبی نیست و اون فرد هست. یعنی فقط تفاوت در ظاهر!

گناه اون ها در ظاهره و گناه ما در باطن. ما ریا می کنیم، اگر کاری هم می کنیم پیش خودمون فکر می کنیم که عجب کاری کردیم! پشت شیطانو شکستیم. در حالی که همین آدم های غیرمذهبی، هر کاری برای خدا انجام بدن، انتظاری ندارن و خالصانه اون عمل رو برای خدا انجام می دن. گناهی هم اگر انجام بدن، حداقل اشتباه خودشونو قبول دارن.

همه این دبدبه کبکبه ها که من هیئتیم، من نمازخونم، من فلانم و بهمان، همش هیچی هم نیست.

بریم دلمونو درست کنیم. همینطور که به ظاهر دین عمل می کنیم، بریم قلب رو آباد کنیم.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت1: خدایا ما رو از عُجب نجات بده. در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس        بازارخودفروشی از آن سوی دیگر است. خدایا دلی شکسته بده.پی نوشت2: "شما دعا کنید که آدم بشویم دعا کنید که حتّی به همین ظواهر اسلام عمل کنیم. ما که چشممان به آن بواطن نمی رسد لااقل به این ظواهر عمل بکنیم" امام خمینی.

پی نوشت3: در رابطه با همین پست، به شما کتاب ادب خیال، عقل و قلب اثر استاد طاهرزاه رو معرفی می کنم.

۱ نظر ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۴
هاتف بامدادی

چه لذّتی داره برات که نونتو بزنی تو خون و بخوری؟ خون شهدا و حقّ مردم رو پامال کنی و پلّه پلّه بالا بری؟ راضیی به اینکه دو نفر ازت تعریف کردن؟ راضیی به اینکه بعد موقع رفتن هم کلّی به به و چه چه شنیدی و رفتی؟

راستی اگر انقلاب نمی شد، اگر روح خدا تو این مقطع تاریخ نبود، شغلت چی بود؟ اصلا به چند درصد وضعیت فعلیت می رسیدی؟

اصلا دنیا با جاش برای شما! سفره با برکتِ! انقلاب هم برای شما. بشینید واسه هم نوشابه باز کنید. ما هم هستیم برای فحش و خون دل خوردن توأمان! چقدر می خوای زندگی کنی؟ چه جوابی داری اون دنیا به مظلوما بدی؟ جواب این همه خون دل، آوارگی، بدبختی و سختی هایی که برای به ثمر نشستن این انقلاب کشیده شده رو چی می دی؟ از عبدالرّحمن بن عوف می تونی بیشتر بشی که موقع مردنش طلاهاش رو با تبر تقسیم کردن؟ یا عثمان و زبیر؟ اونا الآن کجان؟ [1]

احمقا فکر کردن این انقلابم مثل بقیه حکومتا! نمی فهمن که چقدر ائمّه ما خون دل خوردن برای اینکه این میراث به ما برسه! خون های چه جوانمردایی به پای این مکتب ریخته شده!

خدایا! من از این آدم ها، که نفاقشون رو کردن محلّ درآمدشون، ریش می ذارن و به ریش ما می خندن، حقّ مردم رو زیر پا می ذارن، تو این انقلاب رشد کردن و به انقلاب عقیده و دلبستگی ندارن، متنفّرم! خدایا من از اینا متنفّرم! خدایا اینا رو از رحمت خودت دور کن و در این دنیا ما رو از شرّشون ایمن کن. خدایا انقلاب و رهبری رو از شرّ منافقین و راحت طلب ها ایمن کن.

حضرت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: چه شده است مرا که می بینم حبّ دنیا بر بسیاری از مردم غلبه کرده، و آن چنان شده اند که گویی مرگ در این عالم برای غیر آنان مقدّر گردیده است و رعایت حقّ و عدل بر کسان دیگری واجب شده است. و به طوری از واقع بینی بازمانده اند که وقتی خبر مرگ پیشینیان را می شنوند در نظرشان همانند مردمانی می آید که به سفر رفته اند و طولی نمی کشد که باز می گردند.

----------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: اینو بخونید!

۵ نظر ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۲
هاتف بامدادی

سلام

شب شهادت امام صداق (ع) رو تسلیت می گم.

این مداحی رو زیاد گوش می دم. قدیمیه و دلنشین.

التماس دعا

سلام من به تو یا صاحب الزمان به فدایت

چه می شود شنوم از کنار کعبه صدایت

۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۵۳
هاتف بامدادی