از سمت مشرق

ندایی از مشرق، رو به بیداری

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

بی حوصلگی برای وقتی است که در خودت چیزی نداشته باشی. تا وقتی با خودت خلوت کردی از آن لذت ببری. در خلوت خودت به چیزی نرسی. این معنایش خودِ پوچی است. نه تلاشی، نه نتیجه تفکری و نه مهم تر از همه نور و نشاطی. اینکه عالَم درون نداشته باشی می تواند سرآغاز سقوط باشد. تو  را به سمت تقلید سوق دهد و هی دنبال چیزی باشی تا از خودت غافل شوی. هی به دنبال سرگرمی های مختلفی که با خودت مواجه نشوی.

فکر می کنم این یک سبک زندگی است. سبک زندگی بی دغدغه، معطوف به بیرون، با حرص زیاد به  دنیا و مظاهر دنیا. امروزه بسیار حریص به توجه دیگران (یکی از مصادیق دنیا)، مرتبا به دنبال سرگرمی و غفلت از خود اصلیمان. در برابر سبک زندگی که فرد به دلیل اینکه تفکر و خلوت دارد، بی توجه به دیگران زندگی می کند و اهداف خودش را در زندگی دارد. از تقلید بیزار است و خود به خودی غرق در نشاط و لذت است. این به خاطر آن است که به خودش رسیده و توجه کرده است. این فرد با گذشت زمان پخته تر می شود. یعنی چیزی را به دست می آورد که برایش گرانبهاست. به همین دلیل بالاتر رفتن سن هم برایش غنیمت است و نمی خواهد زمان به گذشته برگردد.

البته شناخت اشتباه از خود هم می تواند عامل باشد. خب وقتی خودت و جهانت را اشتباه شناختی، هدفت را اشتباه انتخاب می کنی. با این کار خودت را در یک سیستم غلط گذاشته ای. یعنی خود را در یک سیستمی قرار داده ای که خودش غلط است و تو هم در آن جایگاهی نداری. و این سیستم هم تو را له می کند. نتیجه اش هم می شود افسردگی و احساس پوچی.

یک مشکل مهمی که در این مواقع وجود دارد این است که آدم نمی فهمد. خدا باید به داد آدم برسد. انگار که آدم در یک بیابانی گیر افتاده که نه شرقش را می داند و نه غربش را. نه حتی می داند می خواهد چه کار کند. (یاد داستان تیه قوم بنی اسرائیل می افتم.)

باید برویم خودمان را پیدا کنیم. باید برویم با خودمان خلوت کنیم. بدون هیچ چیز اضافه ای. جایی که نه دنیا هست و نه حسادت و حرص و طمع و نه هیچ چیز دیگری. ما خودمان را گم کرده ایم. باید آن را پیدا کنیم. اگر اینطور بشود به یک دنیای جدید رهنمون خواهیم شد.جایی که فکرش را هم نمی کردیم.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت یک: البته که صفر و یکی نیست. این دو سبک زندگی، احتمالا دو سر یک بازه وسیع است.

پی نوشت دو: عوامل دیگر هم می تواند دخیل باشد. تلاش نکردن، تلقین، نداشتن هدف، محیط بدِ تفکرات غلط و سیاه و ....

۰ نظر ۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۹:۴۷
هاتف بامدادی

تمام چیزهایی که به ما وعده داده اند، جز یک جعبه جواهر توخالی نیست. یا غذایی که ظاهرش دهان را آب می اندازد، ولی هم طعم با زهرمار است.

زندگی صنعتی، کمک تکنولوژی به آدم ها، مدرن شدن جامعه و ... از دور خیلی زیباست، ولی هر چقدر بیشتر به آن ها نزدیک شوی بیشتر گندش درمی آید! وقتی در یک جامعه سنّتی زندگی می کنی و به این دوردست نگاهی می اندازی، فکر می کنی این ها خیلی خوشبختند، خیلی راحتند، دیگر مشکلی ندارند و به قولی در این دنیا به رستگاری رسیده اند. همه حکومت ها و ملّت هایی که تغییر در جامعه شان داده اند، با دیدن این نوع زندگی، آرمان شهری در ذهنشان تصوّر کرده اند و با دل بستن به آن، تصمیم به تغییر همه چیز گرفته اند. امّا وقتی به آن رسیدند و از بوی مشمئز کننده زندگی صنعتی خبردار شدند، متوجّه شدند که چه چیزهای باارزشی را از دست دادند، فهمیدند که در دام افتادند و خواستند برگردند امّا پل های پشت سر خراب شده و راهی برای بازگشت به رستگاری واقعی نیست.

امّا زندگی سنّتی با آن ظاهر درب و داغون، با همان امکانات کم و نداری ها (که شاید ناشی از نبودن شهوت قدرت و ثروت در این نوع زندگی است)، باطنی شگفت انگیز دارد. نسل های جدید که آن را تجربه نکرده اند، نمی توانند حتّی تصوّر کنند که این نوع زندگی چقدر لذّت بخش و آسایش آور است.

فکر می کنم ترسیم زندگی سنّتیِ زیبا، جواهر واقعی که با مکر از ما گرفتند، کم کاری نباشد، به خصوص در جامعه ما که یاد کردن از گذشته ها برای عموم مردم حظّ آور است. این کار، شروعی خوب برای بازگشت به خویشتنِ خویشِ جامعه مان است.

۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۴۳
هاتف بامدادی

با اینکه این حرف خیلی گفته شده. با اینکه خیلیا ناامیدن و بریدن (اونم به همین زودی). با اینکه خیلیا مسخره می کنن و می خندن (به هر نیتی).

باز هم تکرار می کنم که ما می تونیم. ما میتونیم بهترین باشیم. می تونیم تو قله باشیم.

از این دولت "نمی تونیم" و "در حدش نیستیم" زیاد شنیده شده. کلمات حال به هم زنی که از دهان شیاطین درمیاد. شما گوش ندید. لیاقت ما بهترین هاست، به شرطی که براش زحمت بکشیم.

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۴
هاتف بامدادی

جدیدا مانورهای زیادی روی موضوعاتی مثل محیط زیست یا فقرا می شه. کاری با اینکه این حرکات شعارزدگیه و با صِرف این کارها نمی شه مردم رو رشد داد، ندارم; اما حتما با این نوع حرکات و یا "جو گرفتگی"ها آشنا هستید. امروز بنری دیدم که در اون، از مردم دعوت شده بود تا برای پاکسازی بخشی از طبیعت در یک روز خاص دور هم جمع بشن. جالب اینجاست که در همین کارهای سطحی هم نوآوری نداریم; و مدام در چارچوب های ذهنیمون زندانی هستیم.

برای مثال اگر بخوایم از کمک های مردمی برای حفظ طبیعت استفاده کنیم، کارهای بیشتری رو می شه انجام داد. مثل کاشت درختان، کمک های مالی و کمک برای محیط بانی. عرض کردم که این جنس حرکات رو، که صرفا از سر احساسه و گاهی هم به شکل هدفدار برگزار می شه، قبول ندارم. اما بهتره همین کارها هم به نحوی انجام بشن که هم ماندگار باشن و هم راهی به جایی ببرن. نه مثل دیوار مهربانی ها که در نهایت، بدون تاثیر چندانی جای خودشون رو به یک "شعارزدگی" جدید بدن.

پی نوشت1: این کارها نه نیت صحیح دارن و نه به شکل صحیح انجام می شن. ما بین خطوط حرکت می کنیم، به فقرا کمک می کنیم، طبیعت رو پاکسازی می کنیم و خیلی کارهای دیگه هم می کنیم، چون تو کشورای "باکلاس" از این کارا می کنن! همونطور که برای "کلاس" اسراف می کنیم و منابعمون رو هدر می دیم، بلدیم برای همین نیت کارهای خوب هم بکنیم. بماند که گاهی بعضیا از این حرکات چه سوءاستفاده هایی که نمی کنن.

پی نوشت2: از نشانه های دیگه تضعیف عقلِ آدمی در این عصر، راحت طلبیه. راحت طلبی هم علت و هم معلول بی عقلیه. عقل یکی از قوای روحیه و با اراده ارتباط بسیار نزدیکی داره. با راحت طلبی اراده آدمی و در نتیجه اصل وجودش، یعنی روح و نفس او تضعیف می شه و باعث می شه تا احساس بر عقل چیره بشه. استاد پناهیان سخنرانی فوق العاده ای دارن در باب راحت طلبی. در مورد غلبه احساسات بر عقل بیشتر می شه صحبت کرد. خیلی بیشتر از این متن کوتاه.

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۳۹
هاتف بامدادی

شیطان حکومت خویش را

بر ضعف ها و ترس ها و عادات ما بنا کرده است

و اگر تو نترسی

واز عادات مذموم خویش دست برداری

و ضعف خویش را با کمال خلیفه اللهی

جبران کنی

دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست ...


                                                                                   شنیدن متن کامل با صدای شهید آوینی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت1: این حرف ها، سخنان بسیار عمیق و مهمی هستن. غالباً، یک طرفِ رد شدن از امتحانات الهی، ترس هایی هستن که راهی به حقیقت ندارن. ترس از فقر، ترس از آبرو و ... . و صد البته که قبولی در این امتحانات کاری سخت و البته ممکنه.

پی نوشت2: در ادامه این جملات، صدای سید رو با جملاتی درباره آمریکا خواهید شنید. شنیدنش خالی از لطف نیست.

۰ نظر ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۸
هاتف بامدادی

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدِ وَ الِهِ، وَاکْفِنا طُولَ الْاَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ
بار خدایا بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را از آرزوى دراز نگاهدار، و آرزوها را
عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ، حَتّى‏ لا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمامَ ساعَةٍ بَعْدَساعَةٍ،
با عمل راستین بر ما کوتاه کن، تا به پایان بردن ساعتى را از پى ساعتى،
وَ لاَ اسْتیفآءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ، وَ لاَ اتِّصالَ نَفَسِ بِنَفَسٍ، و
و دریافتن روزى را به دنبال روزى، و پیوستن نفسى را به نفسى،
لا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ، وَ سَلِّمْنا مِنْ غُروُرِهِ، وَ امِنّا مِنْ شُرُورِهِ،
و رسیدن گامى را به گامى آرزو نکنیم، و ما را از فریب آرزوها در سلامت دار، و از بدی هایش در امان دار، و
وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ اَیْدینا نَصْباً، وَ لا تَجْعَلْ ذِکْرَنا لَهُ غِبًّا،
مرگ را در برابر دیدگان ما مجسم ‏کن، و یادش راگهگاه در خاطر ما میار (بلکه همیشه به یاد آن باشیم).

بخش از دعای 40 صحیفه سجادیه

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: این کارو از این وبلاگ یاد گرفتم! نمی دونستم صحیفه سجادیه اینقدر دعاهای قشنگ داره.

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۳۴
هاتف بامدادی

خب، بحمدالله عبارت "اقتصاد مقاومتی" هم داره مثل عبارات "تهاجم فرهنگی" و "بصیرت" (و احتملا لغات دیگر که من در خاطرم نیست)، به ابتذال کشیده می شه، به قول خودمونی ها خز و خیل می شه!

با تشکر ویژه از زحمت کشان در این راستا!

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۳ ، ۰۱:۲۹
هاتف بامدادی

اینجور اتفاقات چیزی زودگذره. جوی که می آد و خیلی سریع هم می ره. وقتی می آد طوفانی به پا می کنه و وقتی می ره کسی دیگه یادش هم نمی آد که چنین چیزی بوده. منتها نکته اینجاست که بعضی ها خوب بلدن از این طوفان ها استفاده کنن. اصلا بعضی ها این طوفان رو می سازن تا ازش استفاده کنن. جوسازی علیه کسی یا چیزی، ساختن جریان رسانه ای برای از یاد بردن جریان دیگه ای و یا هر هدف دیگه ای. نه اینکه اسیدپاشی حتما کار یه عده باشه، بلکه بزرگ کردن و ربط دادن (به قول معروف شکل دادن) این خبرها، قطعا می تونه کار اونها باشه.

شما شما شک نکنید که یکی از بزرگترین قربانیان این داستان (بعد از افراد آسیب دیده) امر به معروف و نهی از منکره. با شهید شدن علی خلیلی و به وجود آمدن شناخت از این شهید، جریان امر به معروف و نهی از منکر و غیرتمندی تقویت شد. در ادامه، این جریان می تونه در برابر تهاجم غرب تاثیرگذار باشه. چون قطعا این جریان در شهادت علی خلیلی متوقف نمی شه و با سرعت بیشتری نسبت به قبل رشد پیدا می کنه. یعنی ممکنه با دادن شهدای دیگه در آینده باز هم شتاب بیشتری داشته باشه. اما دشمن می بینه و تحلیل می کنه و بر اساس این تحلیل عمل می کنه. می دونه این جریان می تونه بیدار کننده پتانسیل بزرگی در جامعه باشه، پس بی خیال قضیه نمی شه. من نمی گم این اسیدپاشی حتما کار سرویس های اطلاعاتی غربیه، اما اونا وقتی دیدن چنین اتفاقی افتاده و امکان ربط دادنش به بی حجابی هم هست، چرا این فرصتو از دست بدن؟

شما ببین بعد از یه مدت چند نفر پیگیر این قضیه می شن که اصلا این جرم بالاخره ارتباطی به امر به معروف و نهی از منکر پیدا می کرد یا نه. البته اون موقع دیگه این رسانه ها به اهدافشون دست پیدا کردن.

البته بنده شنیدم ربط دادن این قضیه به امر به معروف و نهی از منکر از یکی از رسانه های حامی دولت شروع شده، ضمن اینکه روحانی هم سخنان معناداری در این باب گفته. تحلیل اینها جدا از چیزیه که من گفتم و عرایض من تماماً مربوط به رسانه ها و افراد خارج از کشوره.

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۳ ، ۰۲:۵۰
هاتف بامدادی

یه زمانی بحث غربزدگی رو بورس بوده. خیلی وقت پیش ها. غربزده ها آدم هایی بودن که کارهاشونو بنا بر دلیل "چون در غرب مده یا خوبه" انجام می دادن. آدمایی که پشت کارهاشون به جای منطق، احساس بود. القای سبک زندگی غربی در قالب مفهومی به نام "کلاس" انجام می شده. دقت کنید کلمه ممکنه عوض بشه، اما مفهوم خیلی تغییر نمی کنه (روشنفکری، تجدد و ...). این کارها تشکیل دهنده چیزی به نام "سبک زندگی" بوده.

امروزه هم چنین چیزی رو داریم. از پوشیدن لباسای عجیب و غریب شروع شد. به ادای به خصوص بعضی حروف، استفاده از کلمات انگلیسی و اصرار در تلفظ کلمات به شکل اصلیش هم رسید. این رفتار رو در کل زندگی می شه دید، سلیقه موسیقیایی، دیدن فیلم (بعضی فیلم ها)، مصرف گرایی و تبذیر (حتی بدتر از اونچه در غرب هست)، انتخاب دوست و همسر، ساختار خانواده ها و ... می شه دید. چیزی که در همه اینها دیده می شه احساسه. چیزی که ما بهش می گیم نفس. میل به دیده شدن و شهرت، شهوت، حرص و آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی (مشخصاً در این حد نمی مونه و شکل دهنده حب و بغض اشخاص هم خواهد شد).

منتها قضیه تو همین جا نمونده. از غربزدگی به بهت زدگی در برابر غرب و بعد به غرب پرستی (در برخی افراد) و نهایتا به غرب پرستی رسیده. خواهش می کنم همین حالا افرادی که تو تلویزیون این رفتارها رو (که در بالا گفتم دارند) تصور کنید (حرف زدن و ادای حروف و ...).  بین همین مجری ها. مثلا آقای فردوسی پور وقتی مهمون اروپایی می آره، اینجوری نگاهشون می کنه: متعجب. انگار آسمون شکافته شده و این فرد از آسمون افتاده (نمی دونم اون لحظه اون فرد درباره ما ایرانی ها چه فکری می کنه، به شخصه از دیدن چنین رفتاری احساس تحقیر و ذلالت می کنم). حالا همین فرد وقتی یه بازیکن آفریقایی می آره چطور باهاش برخورد می کنه؟ یا اینکه بعضی از همین مجریان، خیلی اصرار دارن که وقتی کلمه ای به زبان دیگه (دخیل) می خوان بیان کنن، خیلی اصرار دارن به شکلی که در اون زبان ادا می شه، این کار رو انجام بدن. در حالی که کاملا عادیه وقتی کلمه ای از یه زبان به زبان دیگه ای وارد بشه، نحوه تلفظ و خود کلمه دچار تغییر میشه (نگاهی کنید به کلماتی که از قبل به زبان ما وارد شدن: کلاس، مدرسه، قهوه، سماور، تلویزیون و ...).

من اگه چنین رفتاری رو از چند جوان (که مشخصاً احساسین) تو خیابون ببینم، خیلی کمتر متعجب می شم تا از صدا و سیما، اون هم از مجریانی که بعضاً استاد صدا و سیما هستن.

در رابطه با این موضوع حداقل دو پست دیگه در خاطرم هست که ان شاءالله اگر یادم نره، می نویسم.

۱ نظر ۲۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۷
هاتف بامدادی