از سمت مشرق

ندایی از مشرق، رو به بیداری

طبقه بندی موضوعی

امام باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند:
«یا جابِر! اغْتَنِمْ‏ مِنْ اهْلِ زَمانِکَ خمْساً»؛ پنج چیز را در رابطه با مردم زمانه غنیمت شمار :
«إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ»؛ اگر در مجلسى حاضر بودى و تو را نشناختند.
«وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ»؛ و اگر از جلسه خارج شدى و به دنبالت نبودند.
«وَ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشاوَر»؛ و اگر در جلسه بودى و از تو نظر نخواستند.
«وَ إِنْ قُلْتَ لَمْ یُقْبَلْ قَوْلُکَ»؛ و اگر نظر دادى و نظرت را نپذیرفتند.
«وَ إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّجْ»؛ و اگر خواستگارى کردى و جواب ردّ دادند.

۱ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۳
هاتف بامدادی

جدیدا مانورهای زیادی روی موضوعاتی مثل محیط زیست یا فقرا می شه. کاری با اینکه این حرکات شعارزدگیه و با صِرف این کارها نمی شه مردم رو رشد داد، ندارم; اما حتما با این نوع حرکات و یا "جو گرفتگی"ها آشنا هستید. امروز بنری دیدم که در اون، از مردم دعوت شده بود تا برای پاکسازی بخشی از طبیعت در یک روز خاص دور هم جمع بشن. جالب اینجاست که در همین کارهای سطحی هم نوآوری نداریم; و مدام در چارچوب های ذهنیمون زندانی هستیم.

برای مثال اگر بخوایم از کمک های مردمی برای حفظ طبیعت استفاده کنیم، کارهای بیشتری رو می شه انجام داد. مثل کاشت درختان، کمک های مالی و کمک برای محیط بانی. عرض کردم که این جنس حرکات رو، که صرفا از سر احساسه و گاهی هم به شکل هدفدار برگزار می شه، قبول ندارم. اما بهتره همین کارها هم به نحوی انجام بشن که هم ماندگار باشن و هم راهی به جایی ببرن. نه مثل دیوار مهربانی ها که در نهایت، بدون تاثیر چندانی جای خودشون رو به یک "شعارزدگی" جدید بدن.

پی نوشت1: این کارها نه نیت صحیح دارن و نه به شکل صحیح انجام می شن. ما بین خطوط حرکت می کنیم، به فقرا کمک می کنیم، طبیعت رو پاکسازی می کنیم و خیلی کارهای دیگه هم می کنیم، چون تو کشورای "باکلاس" از این کارا می کنن! همونطور که برای "کلاس" اسراف می کنیم و منابعمون رو هدر می دیم، بلدیم برای همین نیت کارهای خوب هم بکنیم. بماند که گاهی بعضیا از این حرکات چه سوءاستفاده هایی که نمی کنن.

پی نوشت2: از نشانه های دیگه تضعیف عقلِ آدمی در این عصر، راحت طلبیه. راحت طلبی هم علت و هم معلول بی عقلیه. عقل یکی از قوای روحیه و با اراده ارتباط بسیار نزدیکی داره. با راحت طلبی اراده آدمی و در نتیجه اصل وجودش، یعنی روح و نفس او تضعیف می شه و باعث می شه تا احساس بر عقل چیره بشه. استاد پناهیان سخنرانی فوق العاده ای دارن در باب راحت طلبی. در مورد غلبه احساسات بر عقل بیشتر می شه صحبت کرد. خیلی بیشتر از این متن کوتاه.

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۳۹
هاتف بامدادی

برگی آمد

و بادها را از آن خود کرد.

همان موقع که پروانه در هوا می خرامید;

رقص شاخه ها;

و آواز چکاوک ها جنگل را می نواخت،

تمام هستی انگار، از آن برگ بود.

۰ نظر ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۳
هاتف بامدادی

دانلود روضه حضرت ابالفضل، آیت الله جاودان

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۲۲
هاتف بامدادی

حرف ها و سخنان بسیار خوبی ذیل این آیه شریفه می تونید پیدا کنید. نمونش سخنرانی دلنشین آیت الله جاودانه، که می تونید از این لینک دریافت کنید.

۱ نظر ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۵
هاتف بامدادی

شیطان حکومت خویش را

بر ضعف ها و ترس ها و عادات ما بنا کرده است

و اگر تو نترسی

واز عادات مذموم خویش دست برداری

و ضعف خویش را با کمال خلیفه اللهی

جبران کنی

دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست ...


                                                                                   شنیدن متن کامل با صدای شهید آوینی

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت1: این حرف ها، سخنان بسیار عمیق و مهمی هستن. غالباً، یک طرفِ رد شدن از امتحانات الهی، ترس هایی هستن که راهی به حقیقت ندارن. ترس از فقر، ترس از آبرو و ... . و صد البته که قبولی در این امتحانات کاری سخت و البته ممکنه.

پی نوشت2: در ادامه این جملات، صدای سید رو با جملاتی درباره آمریکا خواهید شنید. شنیدنش خالی از لطف نیست.

۰ نظر ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۸
هاتف بامدادی

چه می جویی؟ عشق؟ همین جاست. چه می جویی؟ انسان؟ این جاست. همه تاریخ اینجا حاضر است. بدر و حنین و عاشورا این جاست.

شاید آن یار، او هم این جا باشد. این شاید که گفتم از دل شکاک من است که برآمد. اهل یقین پیامی دیگر دارند. بشنو ...

همه از آن سنگری که تو گویی خیمه ای بود در صحرای کربلا، خارج شدند و لحظاتی بعد فرمان حمله فرارسید .... طنین آوای بلند تکبیر بچه ها همچون رعدی بود که تسبیح گویان در دل شب نخلستانها می غرید و سینه سیاه دشمن را در رعب و وحشت می آکند.

شیطان حکومت خویش را بر ضعف ها و ترس ها و عادات ما بنا کرده است. و اگر تو نترسی و از عادات مذموم خویش دست برداری و ضعف خویش را با کمال خلیفت اللّهی جبران کنی، دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست. بگذار آمریکا با مانورهای ستاره دریایی و جنگ ستارگان خوش باشد ....

آری ... در این جا و در دل این نخلستان هاست که تاریخ آینده جهان بر گرده خستگی ناپذیر این جوانان بنا می گردد. بسیجی عاشق کربلاست.

و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام ها. نه، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست.

کربلا، ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آنگاه روانه دیار قدس شویم.

دانلود با صدای شهید مرتضی آوینی

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت1: سایت شهید آوینی، متن خوانی هایی رو از شهید آوینی در دسترس قرار داده. از این لینک هم می تونید چند صدای ضبظ شده از بی سیم فرماندهان دفاع مقدس رو دانلود کنید. این یکی هم زیباست و روح افزا.

پی نوشت2: "شیطان حکومت خویش را بر ضعف ها و ترس ها و عادات ما بنا کرده است." دوست دارم در آینده درباره این جمله بیشتر بنویسم. إن شاء الله.

۰ نظر ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۶
هاتف بامدادی

مادر گفت: "برو..."

ساکش را برداشت و سفرش را شروع کرد.

چه چیزی او را به این سفر کشانده بود؟ چه چیزی در نهان دلش به می گفت: "بیا"؟ جاذبه ای که او را از خیلی چیزها می راند و به سمت خودش می برد.

از ابتدای سفر شروع کرد.از همان اول، چیزهایی را درد دلش میدید.

سفر سفری غریب بود. او در این سفر هر چه حس بود چشید; رنگ به رنگ. از غربت دلتنگ شد، بعد غمگین شد، دل کند، به عاشقی رسید، و عطش او را گرفت، آتش گرفت و سوخت...

در این سفر دید. خیلی چیزها دید. هر چه فکرش را نمی کرد دید. دیدن که نه، شهود بود.

و در آخر روی دست های برنایان و چند لحظه بعد در اغوش مادر بود.

                                                                        این گل پرپر از کجا آمده

                                                                        از سفر کرب و بلا آمده

تقدیم به پیشگاه شهدای والا مقام

۰ نظر ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۱۲
هاتف بامدادی

"یکبار یکی از فرزندانم اشک‌ریزان با یک کاغذ پاره وارد اتاق من شد و گفت: نقاشی‌ام را برادرم پاره کرده است. پرسیدم: چه کسی این نقاشی را کشیده بود؟ گفت: خودم. گفتم: خودت کو؟ دستش را روی سینه‌اش گذاشت و گفت: این خودم است. گفتم: این که سینه‌ات است! دستش را روی سرش گذاشت و گفت: این. گفتم: این هم که سرت است! خندید و رفت و اصلاً یادش رفت که نقاشی‌اش پاره شده است. حالا بالأخره این خودی که این نقاشی را کشیده است کدام است که این سینه و این سر، سینه و سر اوست؟ این سؤال همین‌طور او را به خودش مشغول کرد که بالأخره من کو؟ تا سال‌های بعد موضوع به‌خوبی برایش روشن شد.

مطلب را از خودتان شروع می‌کنیم، گاهی شما خواب می‌بینید و صبح که بیدار می‌شوید می‌گویید خواب دیدم. خوب حالا چه کسی خواب دید؟ می‌گویید خودم خواب دیدم. مثلاً خواب دیده‌اید که دارید از خیابان رد می‌شوید، یک دفعه یک ماشین می‌خواهد به شما بزند، از خواب می‌پرید، می‌بینید که توی رختخواب هستید و ماشینی در کار نبود. از خود نمی‌پرسید آن ماشین به چه کسی می‌خواست بزند؟ وقتی از خواب بیدار شدید می‌گویید خودم خواب دیدم و ماشین می‌خواست به من بزند و خودم از خواب پریدم و دیدم توی رختخواب هستم. حالا واقعاً خودتان کدام بودید؟ آن‌که در رختخواب بود یا آن که خواب می‌دید. قبول دارید آن که خواب می‌دید خودتان بودید و آن‌ که در رختخواب بود بدنِ شما بود نه خودِ شما. پس خودتان بی‌بدن باز خودتان بودید و بدن شما هم، خود شما نبود.

خودم بدون بدنم

بعضی مواقع خواب‌هایی می‌بینید که بعداً در زندگی‌تان واقع می‌شود، به آن خواب‌ها «رؤیای صادقه» می‌گویند. با توجه به این نوع خواب‌ها از شما می پرسم آیا در رؤیای صادقه خودتان آن جایی بودید که الآن در بیداری با آن‌ روبه‌رو هستید و یادتان می‌آید که قبلاً خوابِ همین‌جا را دیده‌اید؟... (در ادامه مطلب دنیال کنید)

۰ نظر ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۱۰
هاتف بامدادی

احتمالاً با سایت گنجور آشنایید. به گفته نویسنده سایت، تا بهمن ماه سال 89 بیش از پانصد و شانزده هزار بیت شعر در این سایت قرار گرفته. این سایت با نرم افزارهای متن خوان تونسته اشعار زیادی رو به دنیای مجازی وارد کنه.

خوشبختانه نسخه رومیزی (دسکتاپ) این اشعار هم ساخته شده. می تونید نصبش کنید و از پرسه زدن در این مجموعه فوق العاده به صورت آفلاین لذت ببرید. ضمنا این اشعار رو برای موبایل، به صورت مجزا و به صورت کتاب (و با فورمت epub)، می تونید از این آدرس دانلود کنید.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

                  طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟                                                       آرام نیست کشتی طوفان رسیده را

                  بی حسن نیست خلوت آیینه‌مشربان                                                       معشوق در کنار بود پاک دیده را

                  یاد بهشت، حلقهٔ بیرون در بود                                                                 در تنگنای گوشهٔ دل آرمیده را

                  ما را مبر به باغ که از سیر لاله‌زار                                                             یک داغ صد هزار شود داغدیده را

                  با قد خم ز عمر اقامت طمع مدار                                                             در آتش است نعل، کمان کشیده را

                  زندان جان پاک بود تنگنای جسم                                                             در خم قرار نیست شراب رسیده را

                  شوخی که دارد از دل سنگین به کوه پشت                                               می‌دید کاش صائب در خون تپیده را

صائب تبریزی

۱ نظر ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۷
هاتف بامدادی