یک استاد خوب، آثاری برای تفکر
"یکبار یکی از فرزندانم اشکریزان با یک کاغذ پاره وارد اتاق من شد و گفت: نقاشیام را برادرم پاره کرده است. پرسیدم: چه کسی این نقاشی را کشیده بود؟ گفت: خودم. گفتم: خودت کو؟ دستش را روی سینهاش گذاشت و گفت: این خودم است. گفتم: این که سینهات است! دستش را روی سرش گذاشت و گفت: این. گفتم: این هم که سرت است! خندید و رفت و اصلاً یادش رفت که نقاشیاش پاره شده است. حالا بالأخره این خودی که این نقاشی را کشیده است کدام است که این سینه و این سر، سینه و سر اوست؟ این سؤال همینطور او را به خودش مشغول کرد که بالأخره من کو؟ تا سالهای بعد موضوع بهخوبی برایش روشن شد.
مطلب را از خودتان شروع میکنیم، گاهی شما خواب میبینید و صبح که بیدار میشوید میگویید خواب دیدم. خوب حالا چه کسی خواب دید؟ میگویید خودم خواب دیدم. مثلاً خواب دیدهاید که دارید از خیابان رد میشوید، یک دفعه یک ماشین میخواهد به شما بزند، از خواب میپرید، میبینید که توی رختخواب هستید و ماشینی در کار نبود. از خود نمیپرسید آن ماشین به چه کسی میخواست بزند؟ وقتی از خواب بیدار شدید میگویید خودم خواب دیدم و ماشین میخواست به من بزند و خودم از خواب پریدم و دیدم توی رختخواب هستم. حالا واقعاً خودتان کدام بودید؟ آنکه در رختخواب بود یا آن که خواب میدید. قبول دارید آن که خواب میدید خودتان بودید و آن که در رختخواب بود بدنِ شما بود نه خودِ شما. پس خودتان بیبدن باز خودتان بودید و بدن شما هم، خود شما نبود.
خودم بدون بدنم
بعضی مواقع خوابهایی میبینید که بعداً در زندگیتان واقع میشود، به آن خوابها «رؤیای صادقه» میگویند. با توجه به این نوع خوابها از شما می پرسم آیا در رؤیای صادقه خودتان آن جایی بودید که الآن در بیداری با آن روبهرو هستید و یادتان میآید که قبلاً خوابِ همینجا را دیدهاید؟... (در ادامه مطلب دنیال کنید)
با توجه به این نوع خوابها از شما می پرسم آیا در رؤیای صادقه، خودتان آن جایی بودید که الآن در بیداری با آن روبهرو هستید و یادتان میآید که قبلاً خوابِ همینجا را دیدهاید؟ آیا اینطور نیست که قبلاً بدون بدن به همین جا آمده بودید؟ اگر قبلاً اینجا نیامده بودید چرا حالا کاملاً احساس میکنید قبلاً خودتان اینجا آمدهاید؟ پس میتوان نتیجه گرفت شما بدون بدنتان خودتان هستید و قبل از اینکه بدنتان در این محل قرار بگیرد خودتان در اینجا بودهاید ولی بدنتان نبوده است، اینها نشان میدهد که ما چه بدن داشته باشیم و چه بدن نداشته باشیم، خودمان، خودمان هستیم و بدن ما نقشی در حقیقتِ ما ندارد.
زیستشناسان میگویند: بدن انسان بعد از مدتی تماماً عوض میشود و سلولهای جدیدی جایگزین سلولهای قبلی میگردد ولی شما باز هم احساس میکنید که خودتان همان انسان قبلی هستید، با اینکه بدنتان عوض شده است. پس بدن ما، خودِ ما نیست بلکه ابزار ماست. مثلاً شما از طریق چشم میبینید، ولی در خواب بدون چشم هم میبینید، پس اصلِ دیدن مربوط به روح است و اصل شنیدن و فکرکردن و غیره، همه مربوط به روح است و این بدن ابزاری است برای این که ما آن را به حرکت درآوریم و از آن استفاده نماییم و به کمک بدن عبادت کنیم تا خودمان رشد کنیم و متعالی شویم.
میبینیم که میمیریم
به این دلیل معتقدیم بدن ما ربطی به حقیقت ما ندارد که مثلاً وقتی دست و پای ما قطع شد، احساس کمبود در حقیقت خودمان نمیکنیم و در همین رابطه میدانیم وقتی همه بدنمان هم از روحمان جدا شد و مُردیم، میبینیم که بدنمان مُرد یعنی میبینیم که میمیریم. پس بدن انسان مثل عصایی است در دست انسان، تا روح انسان به وسیلهی بدن آنچه را اراده کرده، عملی کند.
به خودت توجه کن، مییابی که خودت غیر از تنت هستی. همین که شما به چیزی علم دارید و نسبت به آن عالِم هستید، نشان میدهد که شما غیر از آن چیزی هستید که به آن علم دارید. همانطور که شما به این دیوار علم دارید، ولی دیوار نیستید همین طور هم شما نسبت به بدنتان علم دارید پس خودتان غیر از بدنتان هستید.
روح انسان؛ فوق زمان و مکان
جنس روح، جنس بدن نیست، به همین جهت مکان و زمان برای روح مطرح نمیباشد، بدنِ انسان، زمان و مکان دارد و در جای خاصی قرار میگیرد و دارای سن خاصی است، ولی روح انسان از جنس دیگری است و مقصد و مقصود دیگری دارد، باید خودمان را که غیر بدنمان هستیم بشناسیم و از به کمال رساندن آن غافل نباشیم. آن چیزهایی که روح را مشغول به بدن میکنند، مانع سیر روح میشوند. مثلاً وقتی غذا میخورید و در خوردن غذا پرخوری میکنید، روحتان به طور غیر معمول مشغول هضم غذا میشود و در همان حدّ به دنیا مشغول میگردد و نمیتواند با عالَم غیب ارتباط برقرار کند، ولی وقتی پرخوری نکنید و یا روزه میگیرید، چون روحتان کمتر گرفتار بدن است بهتر میتواند به سوی عالَم غیب سیر کند و با خدا ارتباط برقرار نماید، البته سیر روح مثل سیر جسم نیست که روح تغییر مکان دهد، بلکه سیر روح موجب تغییر فهم و شعور و حالت میشود و میتواند با حقایق عالَم غیب اُنس بگیرد."
بخشی از کتاب "جوان و انتخاب بزرگ"، استاد طاهرزاده
------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت: إن شاءالله در آینده باز هم درباره استاد طاهرزراده خواهم نوشت. تمام آثار ایشون در سایتشون به صورت رایگان قابل دانلوده. به علاوه می تونید توی سایت سوالاتتون رو از ایشون بپرسید. کتاب "جوان و انتخاب بزرگ" رو هم می تونید از این صفحه دانلود کنید.