میخندم...
چهارشنبه, ۳۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۸ ق.ظ
میخندم
و به ابر خیالت هر روز
نقش میبندم
چه خوابی و چه رویایی
من به فکر تو
هر روز
بیش از پیش
پابندم
همچو مرغ بیبال
که ز هجرت
مانده تنها
بییار
در غمت دربندم
چه بهاری؟ چه شکوفایی؟
من در این فصل
از این سخت سرما
و از این باغ برهنه
جان نخواهم برد
اما
تا جان هست
بر بر و بال خیالت
نقش جان میبندم
۰۱/۰۹/۳۰