از سمت مشرق

ندایی از مشرق، رو به بیداری

طبقه بندی موضوعی

من را...

جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ

من را ببین.   که چه شده ام. و چگونه به این روز افتاده ام. شکسته ام، خواری دیده ام، تنهایی چشیده ام.       ببین که به آخر الزمانم می رسم.

مرا نگاه کن.       تا سفیدی های ملکوتی ات مرا فرا گیرد. شاید که بالی درآورم، شاید توانستم بپرم و از این زندان رهایی پیدا کنم.

مرا بگیر.    سیاهی ها را بردار و جایش را خودت پر کن...

مرا بردار. غم و اندوه هایم را نگه دار.       بگذار تا ادامه بدهم، زندگی را، خوشی را. و سایه ها را کنار بگذارم.

همین حالا به من گوش کن و دستم را بگیر.

۹۴/۰۸/۲۲
هاتف بامدادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی