از سمت مشرق

ندایی از مشرق، رو به بیداری

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرب زدگی» ثبت شده است

صحبت های زیبای آقای پناهیان در بیت رهبری رو در اینجا بخونید.

من به اون بخش عبرت از عاشورا کار ندارم. بسیار زیبا و تکان دهندست اون بخش، ولی من می خوام ساده تر بگم. خیلی ساده تر.

اگر ما یادمون رفته میزان جانی بودن دولت ایالت متحده رو، تاریخ ابدا یادش نخواهد رفت. ولی متاسفانه ما به مردم تاریخ رو هم نمی گیم. لیست کشورهایی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به اون ها حمله کرد رو از بقیه بپرسید. بیشتر افراد ویتنام، عراق و افغانستان رو می گن. خیلیا نمی دونن آمریکا در کشورهایی که با اون اصلا سر دشمنی نداشتن چه جنایاتی مرتکب شده. در آمریکای جنوبی، آسیای شرقی، کل افریقا. اصلا خیلیا نمی دونن اینا برای گرفتن قاره آمریکا چه جنایاتی مرتکب شدن. یا تو ویتنام چه بلاهایی سر مردم آوردن. یا اینکه چند تن اورانیوم تخلیه شده رو سر مردم عراق ریختن. یا همین چند سال پیش به بهانه عمران عراق چند میلیون دلار از پول این مردم بدبخت به شرکت هاشون دادن و اونا هم هیچ کاری نکردن. اصلا همین سوریه، رئیس جمهورش با مقامات غربی شام خانوادگی می خوردن! ولی الآن آمریکا هر کاری می کنه تا سوریه امن نشه. نوام چامسکی می گه هر جای دنیا فقیر هست تقصیر امریکاست (با علم اقتصاد نگاه کنید می بینید درسته این حرف).

متاسفانه ما حتی کتاب فارسی در این زمینه هم نداریم. مستند و فیلم که بماند. با گفتن این حرف ها، امیدها از غرب قطع می شه و همه می فهمن پشت این کت و شلوار چه توحشی پنهان شده.

ان شاءالله روزی انتقام این ظلم ها که همین نامردها به بهانه دموکراسی (!) و حقوق بشر (!) و از این دست حرف ها (که یه دونشم تو آمریکا پیدا نمی شه) بر ما روا داشتن رو می گیریم.

۰ نظر ۱۳ آبان ۹۳ ، ۰۰:۲۸
هاتف بامدادی

یادمون رفته کینه داشته باشیم. از اونایی که مشکلات و مصائب زیادی بر ما تحمیل کردن و حقوق زیادی از ما زیر پا گذاشتن. از کسایی که تمام جهان رو به نوکری می خوان. هر فقیری در دنیا هست تقصیر ایناست. تا تونستن کشتن و حالا هم سرمایه گذاری های عجیب و غریب برای جهت دهی و تغییر افکار عمومی. تو همین مسئله اسیدپاشی، چه کسایی و چه جریان هایی در پشت پرده می خوان این حرکتو به دین نسبت بدن؟ به خدا اگر قدرت داشتن همون جنایاتی که در آمریکای جنوبی و آسیای شرقی مرتکب شدن، تو ایرانم تکرار می کردن. حالا دیگه "آمریکای جهان خوار" تبدیل به "آمریکای پیشرفته" شده. انگار نه انگار برای گرفتن این سرزمین، میلیون ها نفرو کشتن.

سال 88 که فراموشمون نشده. چه هزینه سنگینی بر ما تحمیل کردن. با ادعای آزادی (!) و حقوق بشر (!) هر کاری بخوان می کنن. هیچکس تو دنیا نیست که بگه به چه حقی داری این کارا رو می کنی. هیچکس نیست بهشون بگه شما خودتون روتون نمی شه حتی این شعارها رو (که به صورت کامل به گند کشیدینش) تو کشور خودتون مطرح کنین، یا اصلا به چه حقی ایرانو تحریم می کنین. با حمایت همین دولتای کثیف 18000 نفر از جوونای دسته گل ما در حملات شیمیایی شهید شدن، که البته خود سلاح شیمیایی رو هم آلمان تهیه می کرده. کسایی که با بمب گذاری بهشتی و رجایی و افراد باارزش زیادی رو از ما گرفتن، حالا کجان؟ چرا دولت مقتدر آمریکا، پلیس جهان، کمک کننده مظلومین (!!)، وقتی می خواست ایران رو وادار به تسلیم کنه، قدرتش بیشتر از زدن یه هواپیمای مسافربری (مثل هیروشیما و ناکازاکی) نبود؟ چیز زیادیه حقوق مادی و معنوی زیادی (شما بخونید بی شمار) که تو این سال ها از ما پایمال شده بطلبیم؟

حالا ما شدیم مقصر و افتادیم گوشه رینگ. ما ناقض حقوق بشریم! چون پیام ترور شدن دانشمندانمون رو نگرفتیم. چون اجازه تجاوز به خاکمونو نمی دیم (که البته اگر چنین چیزی براشون ممکن بود، اصلا کار به مذاکره و فشار نمی رسید). حالا ما باید عقب نشینی کنیم.

فکر کردیم با سازش (پذیرش آقا بالاسر، اونم آمریکا!) وضع بهتر می شه. که البته نمی شه. چون همینطور که می بینید همه دولتای جهان این بچه قلدر پررو رو پذیرفتن و البته کشورای کمی هستن که توسعه یافتن و اونم خودشون زحمت کشیدن. البته امام که سازشکاری رو محکوم می کرد در درجه اول به خاطر نشر دین و نور الهی در جهان بود. اما با سازشکاری نه به دنیا می رسیم نه به آخرت. قسمت آخر مختارنامه رو به یاد بیارید. اینکه در نهایت 40000 نفر گردن زده شدن، چیز عجیبی نیست (دقیقا هیروشیما). به خدا این ذات دشمنیه. اگر آمریکا دستش به ما می رسید و چنین کاری نمی کرد، حماقتشو ثابت می کرد! یعنی اگه الآن آمریکا دستش به شیعه ها برسه و نکشه، من خودم به شخصه می گم احمقه!

اگر مذاکره راه خوبی بود، اولاد پیامبر مسموم و مجروح به دیدار پیامبر نمی رفتن، چرا که با مذاکره بهترین امکانات رو میتونستن داشته باشن.

------------------------------------------------------------

پی نوشت 1: دوست عزیزی می گفت سر یکی از کلاسام (کلاس اندیشه تو دانشگاه) به بچه ها گفتم اگر اوباما اینجا بود چی کار می کردین؟ هر کی یه چیزی می گفت، عکس می انداختیم یا باهاش صحبت می کردیم و از این حرفا. من گفتم اگر بود من خودم اینجا دهنشو جر می دادم. دانشجوا نزدیک بود شاخ دربیان!

پی نوشت 2: خدا لعنت کنه کسایی رو که معیشت مردم و آرمان های اصیل انقلاب رو مقابل هم قرار دادن.

پی نوشت 3: خوندن این مطلب هم توصیه می شه.

۰ نظر ۰۶ آبان ۹۳ ، ۰۲:۲۱
هاتف بامدادی

یه زمانی بحث غربزدگی رو بورس بوده. خیلی وقت پیش ها. غربزده ها آدم هایی بودن که کارهاشونو بنا بر دلیل "چون در غرب مده یا خوبه" انجام می دادن. آدمایی که پشت کارهاشون به جای منطق، احساس بود. القای سبک زندگی غربی در قالب مفهومی به نام "کلاس" انجام می شده. دقت کنید کلمه ممکنه عوض بشه، اما مفهوم خیلی تغییر نمی کنه (روشنفکری، تجدد و ...). این کارها تشکیل دهنده چیزی به نام "سبک زندگی" بوده.

امروزه هم چنین چیزی رو داریم. از پوشیدن لباسای عجیب و غریب شروع شد. به ادای به خصوص بعضی حروف، استفاده از کلمات انگلیسی و اصرار در تلفظ کلمات به شکل اصلیش هم رسید. این رفتار رو در کل زندگی می شه دید، سلیقه موسیقیایی، دیدن فیلم (بعضی فیلم ها)، مصرف گرایی و تبذیر (حتی بدتر از اونچه در غرب هست)، انتخاب دوست و همسر، ساختار خانواده ها و ... می شه دید. چیزی که در همه اینها دیده می شه احساسه. چیزی که ما بهش می گیم نفس. میل به دیده شدن و شهرت، شهوت، حرص و آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی (مشخصاً در این حد نمی مونه و شکل دهنده حب و بغض اشخاص هم خواهد شد).

منتها قضیه تو همین جا نمونده. از غربزدگی به بهت زدگی در برابر غرب و بعد به غرب پرستی (در برخی افراد) و نهایتا به غرب پرستی رسیده. خواهش می کنم همین حالا افرادی که تو تلویزیون این رفتارها رو (که در بالا گفتم دارند) تصور کنید (حرف زدن و ادای حروف و ...).  بین همین مجری ها. مثلا آقای فردوسی پور وقتی مهمون اروپایی می آره، اینجوری نگاهشون می کنه: متعجب. انگار آسمون شکافته شده و این فرد از آسمون افتاده (نمی دونم اون لحظه اون فرد درباره ما ایرانی ها چه فکری می کنه، به شخصه از دیدن چنین رفتاری احساس تحقیر و ذلالت می کنم). حالا همین فرد وقتی یه بازیکن آفریقایی می آره چطور باهاش برخورد می کنه؟ یا اینکه بعضی از همین مجریان، خیلی اصرار دارن که وقتی کلمه ای به زبان دیگه (دخیل) می خوان بیان کنن، خیلی اصرار دارن به شکلی که در اون زبان ادا می شه، این کار رو انجام بدن. در حالی که کاملا عادیه وقتی کلمه ای از یه زبان به زبان دیگه ای وارد بشه، نحوه تلفظ و خود کلمه دچار تغییر میشه (نگاهی کنید به کلماتی که از قبل به زبان ما وارد شدن: کلاس، مدرسه، قهوه، سماور، تلویزیون و ...).

من اگه چنین رفتاری رو از چند جوان (که مشخصاً احساسین) تو خیابون ببینم، خیلی کمتر متعجب می شم تا از صدا و سیما، اون هم از مجریانی که بعضاً استاد صدا و سیما هستن.

در رابطه با این موضوع حداقل دو پست دیگه در خاطرم هست که ان شاءالله اگر یادم نره، می نویسم.

۱ نظر ۲۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۷
هاتف بامدادی