از سمت مشرق

ندایی از مشرق، رو به بیداری

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صدا و سیما» ثبت شده است

یه زمانی بحث غربزدگی رو بورس بوده. خیلی وقت پیش ها. غربزده ها آدم هایی بودن که کارهاشونو بنا بر دلیل "چون در غرب مده یا خوبه" انجام می دادن. آدمایی که پشت کارهاشون به جای منطق، احساس بود. القای سبک زندگی غربی در قالب مفهومی به نام "کلاس" انجام می شده. دقت کنید کلمه ممکنه عوض بشه، اما مفهوم خیلی تغییر نمی کنه (روشنفکری، تجدد و ...). این کارها تشکیل دهنده چیزی به نام "سبک زندگی" بوده.

امروزه هم چنین چیزی رو داریم. از پوشیدن لباسای عجیب و غریب شروع شد. به ادای به خصوص بعضی حروف، استفاده از کلمات انگلیسی و اصرار در تلفظ کلمات به شکل اصلیش هم رسید. این رفتار رو در کل زندگی می شه دید، سلیقه موسیقیایی، دیدن فیلم (بعضی فیلم ها)، مصرف گرایی و تبذیر (حتی بدتر از اونچه در غرب هست)، انتخاب دوست و همسر، ساختار خانواده ها و ... می شه دید. چیزی که در همه اینها دیده می شه احساسه. چیزی که ما بهش می گیم نفس. میل به دیده شدن و شهرت، شهوت، حرص و آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی (مشخصاً در این حد نمی مونه و شکل دهنده حب و بغض اشخاص هم خواهد شد).

منتها قضیه تو همین جا نمونده. از غربزدگی به بهت زدگی در برابر غرب و بعد به غرب پرستی (در برخی افراد) و نهایتا به غرب پرستی رسیده. خواهش می کنم همین حالا افرادی که تو تلویزیون این رفتارها رو (که در بالا گفتم دارند) تصور کنید (حرف زدن و ادای حروف و ...).  بین همین مجری ها. مثلا آقای فردوسی پور وقتی مهمون اروپایی می آره، اینجوری نگاهشون می کنه: متعجب. انگار آسمون شکافته شده و این فرد از آسمون افتاده (نمی دونم اون لحظه اون فرد درباره ما ایرانی ها چه فکری می کنه، به شخصه از دیدن چنین رفتاری احساس تحقیر و ذلالت می کنم). حالا همین فرد وقتی یه بازیکن آفریقایی می آره چطور باهاش برخورد می کنه؟ یا اینکه بعضی از همین مجریان، خیلی اصرار دارن که وقتی کلمه ای به زبان دیگه (دخیل) می خوان بیان کنن، خیلی اصرار دارن به شکلی که در اون زبان ادا می شه، این کار رو انجام بدن. در حالی که کاملا عادیه وقتی کلمه ای از یه زبان به زبان دیگه ای وارد بشه، نحوه تلفظ و خود کلمه دچار تغییر میشه (نگاهی کنید به کلماتی که از قبل به زبان ما وارد شدن: کلاس، مدرسه، قهوه، سماور، تلویزیون و ...).

من اگه چنین رفتاری رو از چند جوان (که مشخصاً احساسین) تو خیابون ببینم، خیلی کمتر متعجب می شم تا از صدا و سیما، اون هم از مجریانی که بعضاً استاد صدا و سیما هستن.

در رابطه با این موضوع حداقل دو پست دیگه در خاطرم هست که ان شاءالله اگر یادم نره، می نویسم.

۱ نظر ۲۹ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۷
هاتف بامدادی