از سمت مشرق

ندایی از مشرق، رو به بیداری

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

ای مرغِ سحر! چو این شبِ تار

بگذاشت ز سر، سیاه‌کاری،

وز نفحه‌ی روح‌بخشِ اسحار

رفت از سرِ خفتگان، خماری،

بگشود گره ز زلفِ زرتار

محبوبه‌ی نیلگونْ عماری،

یزدان به‌ کمال شد پدیدار

و اهریمنِ زشت‌خو حصاری،

یادآر ز شمعِ مرده! یادآر!

علی اکبر دهخدا

--------------------------------------------

پی نوشت: آقای ما! فصل اومدنتون کی می رسه؟ 1000 سال بس نیست؟

۰ نظر ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۸
هاتف بامدادی

تنهایی، پایان باشکوه مردان بزرگ است.

در سرنوشتتان، ایستاده در میان خیل دشمنان هوشمند و یاران کاهل، حتمی است. و اینکه کسی آن ها را نفهمد، و به آن ها ظلم شود، و شب هایشان پیچیده در اشک باشد.

اینگونه خدا آن ها را برای خود برمی گزیند، و کاری می کند که به کسی جز او دل نبندند و از تمام دنیا آزاد شوند.

این نعمتی از جانب خدا برای آن هاست. و البته قصه تلخ تاریخ هم.

این رویه هــــــــــــــــــــــــــســـــــــــــــــت، تا زمانی که او بیاید و تاریکی ها را با نور خدا از بین ببرد...

۰ نظر ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۰۳
هاتف بامدادی